گرچه پیشینه این کار به سالها پیش از انقلاب برمیگردد اما هماکنون نسلی از پژوهشگران، نویسندگان و ویراستاران در امر دانشنامهنویسی تربیت شده است. با آنکه امروزه بیشتر گرایش به چاپ دایرهالمعارفهای تخصصی و با درجه مخاطبان بزرگسال وجود دارد اما لزوم نگارش و چاپ دانشنامههایی در موضوعات گوناگون برای مخاطبان مختلف هم پیدا شده است.
با این همه، هنوز تجربه ما در این امر با وجود فرازونشیبهای زیاد تاریخ معاصر ایران اندک است و نیاز به آزمونهای بیشتری در این زمینه داریم. بر این اساس بود که به سراغ استاد کامران فانی رفتیم و با وی که سالهاست درگیر امر دایرهالمعارفنویسی است، درباره امکانات و آسیبهای نگارش دانشنامه در ایران معاصر به گفتوگو نشستیم.
- تحول جدید در حوزه دانشنامهنویسی در ایران را از چه زمانی داریم و چه دستاوردهایی در این حوزه داشتهایم؟
از زمان قاجاریه که با آثار و کتابهای غربی آشنا شدیم، کمکم متوجه شدیم که به این دسته کارها (دایرهالمعارفها) هم نیاز است. برای این امر، یک «دارالانطباع» تاسیس شد که کارش تالیف کتاب بود. در آنجا شاهد کتابی هستیم که شیوه قدیم و جدید را در نگارش کتاب مرجع درآمیخته است. این کتاب «نامه دانشوران» نام داشت. درست است که این کتاب زندگینامه است اما پر است از اطلاعات به شیوه جدید، با توجه به سنت گذشته. پس از مشروطه، آشنایی با دایرهالمعارف شکل میگیرد اما کاری در این حوزه تالیف نمیشود. تالیف دایرهالمعارف به معنی دقیق کلمه در ایران با لغتنامه دهخدا شروع میشود. دهخدا از دوره مشروطه به این فکر بود که لغتنامه فارسی بنویسد اما در کنار آن دایرهالمعارف هم بیاورد. امروزه لغتنامه دهخدا را در شمار فرهنگ واژگان میدانند، حال آنکه این گونه نیست؛ مثلا در فرهنگ دهخدا راجع به «اسب» مقاله هست و تنها به تعریف لغوی آن بسنده نشده است.
- آیا انگیزه اصلی خود دهخدا از این کار این بوده که دایرهالمعارف بنویسد یا فرهنگ لغت تدوین کند؛ باتوجه به اینکه او با ادبیات و زبان فرانسه هم آشنا بود، میتوانست نگاهش به آثار مشابهی در فرانسه باشد؟
قصد دهخدا در درجه اول این بود که فرهنگ لغات فارسی بنویسد اما بعدا به این نتیجه رسیده بود که مردم در کنار لغت نیاز به اطلاعات بیشتری هم دارند. البته - همانگونه که اشاره کردید- دهخدا تحت تاثیر کتابهای فرانسوی بود. آثاری از این دست در فرانسه هم لغتنامه هستند و هم دایرهالمعارف، مثل فرهنگ لاروس.
در واقع دهخدا آن فرم را گرفت و گسترش داد. همان زمان که دهخدا سرگرم تالیف لغتنامه بود، ما شاهد نگارش دایرهالمعارف هم هستیم. در حدود 80- 70 سال پیش چند کوشش در این حوزه صورت میگیرد؛ یکی سعید نفیسی که دایرهالمعارفی نوشت که تنها جلد اول آن چاپ شد و به موازات آن، عدهای هم کوشیدند تا دایرهالمعارف اسلام را که به انگلیسی نوشته شده بود، به فارسی ترجمه کنند و بخشهای مربوط به ایران را بر آن بیفزایند. از این پس بود که وضعی در دایرهالمعارف نویسی در ایران پیش آمد که هنوز هم کمابیش ادامه دارد؛ به این معنا که دایرهالمعارف کتابی است که باید به صورت گروهی نوشته شود و نیاز به برنامهریزی و امکانسنجی دارد.
ظاهرا در ایران هیچگاه به این مسائل فکر نشده است. هنوز این مسئله برایمان حل نشده که اگر میخواهیم دایرهالمعارفی پدید آوریم، در چه مدت و با چه افراد و امکاناتی باید آن را صورت دهیم. مثلا دایرهالمعارف سعید نفیسی که جزو اولین کارها در این زمینه بوده و تنها حرف «آ» آن چاپ شده به دست یک نفر نگاشته شده است. اگر این دایرهالمعارف میخواست چاپ شود، بالغ بر 30-20 جلد میشد. طبیعی است که این کار عملی نبود و به همین خاطر مرحوم نفیسی آن را کنار گذاشت. از این حیث ما شاهد بسیاری از کارهای ناموفق و ناقص در حوزه دایرهالمعارف نویسی در ایران بودهایم. حدود 7-6 دایرهالمعارف داشتهایم که هیچکدام به انجام نرسیدهاند.
حتی لغتنامه دهخدا هم حدود 50سال طول کشید تا به اتمام رسید؛ به همین دلیل، ما دایرهالمعارف کاملی قبل از «مصاحب» نداریم. دایرهالمعارف مصاحب از اول قرار بود که به طور عمومی به شیوه ترجمهای در سال 1335 چاپ شود اما دکتر مصاحب متوجه شد که ترجمه صرف پاسخگوی نیاز ما نیست؛ از اینرو، برنامهاش را عوض کرد و گفت درست است که ما بسیاری از مطالب دایرهالمعارف عمومی را ترجمه میکنیم ولی بسیاری از مقالههای آن هم باید تالیف شود تا مورد استفاده مراجعه کننده ایرانی قرار گیرد. بر این پایه، اولین دایرهالمعارف در معنای درست کلمه به فارسی در دوران جدید، دایرهالمعارف مصاحب است که البته 30سال طول کشید تا چاپ شد.
- در واقع شما «مصاحب» را نقطه عطف در دایرهالمعارف نویسی فارسی میدانید.
نقطه عطف، اول از این نظر که نخستینبار یک دایرهالمعارف به فارسی درآمد و دوم اینکه اصول دایرهالمعارف نویسی در آن رعایت شد و مضافا اینکه هنوز جانشین ناپذیر است و کاری بینظیر – نه کم نظیر- از این بابت است که با دقت، صحت و گستردگی صورت گرفته است.
- از نظر شما مجموعه آسیبها و اشکالاتی که بر امر دانشنامهنویسی در ایران وارد است، چیست؟
هماکنون در ایران معاصر به امر دایرهالمعارف نویسی توجه زیادی میشود. ما شاهد بیش از 10تا 15دایرهالمعارف مختلف -چه عمومی و چه اختصاصی- به زبان فارسی هستیم. حتی برخی معتقدند که بیش از 30 موسسه در حال حاضر در ایران در جریان تدوین و تالیف دایرهالمعارف هستند. با این حال، آن مشکلاتی که پیشتر در امر دایرهالمعارف نویسی برشمردم، هنوز وجود دارد. بر این اساس، اول باید امکان سنجی کنیم که یک دایرهالمعارف در چه حجم و چه زمانی در خواهد آمد؛ البته باتوجه به امکانات مادی ، علمی و انسانی. تا جایی که من اطلاع دارم و سالهاست که در این کار هستم، هیچ کوشش جدیای صورت نگرفته است. با اینکه حدود 30-20سال از شروع تدوین برخی دایرهالمعارفهای جدی میگذرد، تقریبا همه آنها در حروف اول هستند. من معتقدم با این کندی سرعتی که در تالیف این دایرهالمعارفها هست، بیش از 100سال اتمام آنها طول میکشد.
- آسیبی که برشمردید، خود برخاسته از چه عواملی است؛ آیا دایره کار وسیع گرفته میشود، به طوری که سامان دادن آن مشکل میشود یا عوامل دیگری در کار است؟
ما ایرانیها اصولا افراد کمالطلبی هستیم. کمال را هم نه در صحت که در وسعت کار میبینیم؛ یعنی معتقدیم که اگر کتابی درمیآوریم باید نهتنها بهترین بلکه مفصلترین کار موجود در جهان باشد. به همین دلیل، هیچوقت تصور نمیکنیم که انجام این کار چقدر طول خواهد کشید. البته همه دایرهالمعارفها اینگونه نیستند. در سالهای اخیر شاهد دایرهالمعارفهایی هستیم که به انجام رسیدهاند. برخی مثل دایرهالمعارف تشیع کمکم دارد به حرف «م» میرسد و تا چندسال دیگر تمام خواهد شد.
همچنین هماکنون دایرهالمعارفهای اختصاصی دارد چاپ میشود که چون کوتاه و کمحجم هستند، امکان زود به پایان رسیدنشان هم وجود دارد. درضمن این گرایش پیدا شده که دایرهالمعارفها را اختصاصیتر و کمحجمتر بکنیم. افزون بر این، اصولاً دایرهالمعارفها متکی بر تجدیدنظر هستند، مثل کاری که دایرهالمعارف بریتانیکا کرد؛ اول 200 سال پیش در 3جلد چاپ شد و اکنون دارد در 30جلد منتشر میشود. ما هم میتوانیم از این الگو بهره بگیریم؛ یعنی اینکه نخست دایرهالمعارف کوتاهتری را دربیاوریم و اگر پاسخگوی نیازها بود، سعی کنیم آن را گسترش دهیم و در آن تجدیدنظر کنیم؛ چرا که هر دایرهالمعارفی مطابق با تغییری که در اوضاع و احوال علمی و فرهنگی پدید میآید باید هماهنگ شود.
- بیشتر دایرهالمعارفهای مربوط به علوم انسانی و دینی مثل دایرهالمعارف تشیع به دست افراد خبره در تاریخ اسلام و معارف دینی نگاشته شدهاند؛از اینرو، خواهناخواه دایره مخاطبان آنها تنگ شده است. دیگر دایرهالمعارفها هم از این قاعده پیروی میکنند. این دست دانشنامهها برای عموم قابل استفاده نیستند. حرفم این است که امروزه کمتر گرایش به سمت دایرهالمعارف عمومی هست و این خود میتواند یک آسیب تلقی شود.
وقتی دایرهالمعارف میگوییم، منظورمان کتابهایی است که حاوی اطلاعات عمومی هستند. از اینقبیل خیلی درمیآید که پاسخگوی نیاز دانشآموزان و دانشجویان است. البته بهجز تعدادی، سطح آنها در کل پایین است. بنابراین توجه به نگارش دایرهالمعارفهای عمومی در کنار دایرهالمعارفهای تخصصی از اقبال زیادی برخوردار شده است. منتها آنچه باعث میشود تا کار به انجام نرسد، همان کمالجویی ماست که حاضر نیستیم کاری را با حد توقع پایینتر ولی با سرعت بیشتر در اختیار عموم قرار دهیم.
- برای پرهیز از این نگرش، نیازمند آموزشهای خاصی در زمینه دایرهالمعارفنویسی هستیم. به عبارت دیگر باید دایرهالمعارفنگار خوب و زبده در دانشگاهها و مراکز آموزشی تربیت کنیم. آیا شما این کار را ضروری میدانید؟
مقاله دایرهالمعارف با مقاله کتاب فرق میکند، درواقع تبحر خاصی میطلبد زیرا باید مطالب مختلف را به زبان سادهتر در اختیار مردم قرار داد. بنابراین، دایرهالمعارفنویسی یک شیوه خاص در کار تألیف است. البته در چند سال اخیر عدهای بهطور تجربی به این سطح رسیدهاند. نباید از یک متخصص پزشکی انتظار داشت که مقاله دایرهالمعارفی خوب هم بنویسد؛ ما در دایرهالمعارف تشیع شاهد این امر بودیم. ما مقالات فقه را به یکی از فقها سفارش داده بودیم. او درس خارج میداد و تبحر خاصی هم در این حوزه داشت اما وقتی دست به قلم میبرد و مینوشت، میدیدیم آنچه ما مد نظرمان بود را برنیاورده است. بنابراین دایرهالمعارف بهخصوص عمومی باید به شیوهای نوشته شود که زودیاب باشد؛ یعنی وقتی خواننده آن را میخواند، بتواند سریع مطلب را بگیرد.
اینکه قبلا گفتید دایرهالمعارف تشیع تخصصی است، باید اشاره کنم که درست است که موضوع آن تخصصی است اما مطالب آن حتی برای دانشآموزان دبیرستانی هم قابل استفاده است. در دایرهالمعارف تشیع سعی ما بر آن بوده که مقالات خیلی تخصصی را به زبانی بنویسیم که حتی برای فردی با تحصیلات دبیرستانی هم قابلفهم باشد. اگر هم در برخی موارد موفق نشدهایم، به این خاطر است که فردی را که به این شیوه بنویسد، نیافتهایم؛ البته گاهی هم مشکل است که مطلبی را ساده کرد و نوشت.